بازرس آزمایشگاه : داغان شدیم یا نه؟
از وقتی بازرس به مدرسه آمده و از همه چیز ایراد میگیرد همه چیز به هم ریخته است. او از وسایل آزمایشگاه هم حسابی ایراد گرفته و آنها را به درد نخور میداند. وسایل همه عصبانی شدهاند!
داستان «بازرس آزمایشگاه» از مجموعهی «وقتی ما نیستیم» نوشته آویسا شرفی با تصویرگری مجتبی حیدرپناه در انتشارات میچکا منتشر شده است.
بازرس به مدرسه آمده و به وسایل آزمایشگاه میگوید به درد نخور! این موضوع همه را عصبانی کرده و باعث شده دلشان بخواهد حسابی از بازرس انتقام بگیرند. شب که میشود و وسایل به حرکت در میآیند ناگهان متوجه میشوند که گوشی بازرس جا مانده و او دارد به گوشیاش زنگ میزند. پس آنها هم تلاش میکنند گوشی را جواب بدهند و حسابی بازرس را سرکار بگذارند. فردا صبح که بازرس به مدرسه میآید متوجه میشود که سریدار نبوده که گوشی او را جواب داده و مغزش حسابی قاطی میکند.
موضوع محوری داستان، تقابل دو اندیشه است. بازرس معتقد است وسایل کهنه شدهاند و دیگر به درد نمیخورند. وسایل هم معتقدند برای کارشان زحمت کشیدهاند و فداکاری کردهاند و نباید اینطوری با آنها رفتار شود.
این داستان علاوه بر جذابیتهای داستانی و هیجان ناشی از حضور بازرس و ماجرای انتقام وسایل آزمایشگاه، بهانهی خوبی است که مربیان و اولیا به واسطهی آن دربارهی پیری و بازنشستگی و احترامی که باید به سالخوردگان گذاشت گفتگو کنند. چرا که جای این نوع آموزشها در سرفصلهای درسی یا موضوعات مورد توجه والدین، اغلب خالی است. به خصوص در روزگاری که بر خلاف گذشته، پیری نوعی ارزش تلقی نمیشود و تجربهی پیران در دنیای مدرن به اندازهی کافی ارج نهاده نمیشود.
ارسال نظر