پرونده ها

  1. خانه
  2. پرونده ها
  3. لذت زیستن در جهان موازی
12 اردیبهشت 1402

لذت زیستن در جهان موازی

کوچه کتاب: طاهره ایبد در سال ۱۳۴۲ در شیراز متولد شد. تا مقطع کارشناسی در رشته‌ی آموزش زبان انگلیسی تحصیل کرد. علاقه‌ به کتاب از کودکی در درون او می‌جوشید و در نهایت او را به سمت داستان‌نویسی سوق داد.  نخستین اثرش با نام صالح پس از گذراندن دوره کارگاه داستان‌نویسی ناصر ایرانی از سوی کانون منتشر شد و پس از آن بی‌وقفه نوشت. فعالیت‌های او تنها به نوشتن کتاب محدود نماند. در کنار دریافت نشان‌ها و جوایز مختلف به کارهای اجرایی نیز پرداخت. کارهایی اجرایی او از کارشناسی و عضویت در شوراهای سیاستگزاری مکان‌های فرهنگی مختلف مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تا سردبیری در مجلات گوناگون مثل شب‌تاب و بانو و عضویت هیئت‌مدیره‌ی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و داوری در جشنواره‌های تاثیرگذار، تدریس درکارگاه‌های رمان کودک برای بزرگسالان و کارگاه‌‌های داستان‌‌نویسی و طنز برای نوجوانان  و ... آنقدر زیاد است که نمی‌توان همه را به راحتی در اینجا جمع کرد.

با طاهره ایبد درباره‌ی رمان نوجوان به گفتگو نشسته‌ایم.

در سال‌های اخیر توجه نوجوانان به آثار سینمایی و فضای مجازی بیشتر شده است. همزمان توصیه‌های زیادی برای تشویق نوجوانان به کتاب‌خوانی وجود دارد. شما فکر می‌کنید نوجوانان چرا باید رمان بخوانند؟
تمام آثاری که در حوزه‌های مختلف ادبی وهنری خلق می‌شوند نقاط مشترکی با هم دارند که ریشه‌ی آن‌ها، وجود خلاقیت و عناصر زیبایی شناختی است. اما آن‌چه مقوله‌های مختلف هنری و ادبی را از هم جدا می‌کند به ساختار، شیوه‌ی روایت، مضمون، ابزار و المان‌های سازنده‌ی اثر و ... برمی‌گردد. هر کدام از این ساحت‌ها، مخاطبان خود و اثرگذاری‌های متفاوتی دارند و هیچ کدام نمی‌تواند جایگزین دیگری شود. و البته نقاط مشترکی هم با هم دارند. کسانی که رمان می‌خوانند، به فیلم و موسیقی هم علاقه‌مندند و ممکن است به نقاشی و مجسمه‌سازی و خوشنویسی و سایر شاخه‌ها هم توجه نشان دهند.

عصر امروز، عصر سرعت و تکنولوژیِ در خدمت رسانه است. درصد بالایی از محتوای رسانه‌ها را فیلم‌ها، پلتفرم‌ها، کلیپ‌ها، پادکست‌ها، فایل‌های شنیداری تشکیل می‌دهند؛ یعنی قالب‌هایی که با خواندن سر و کار ندارند.

در اینجا بحث بر سر خواندن و دیدن است. در فرآیند خواندن یک رمان خوب چه اتفاقی می‌افتد که اثرگذاری بیش‌تری بر مخاطب دارد و جنس این اثرگذاری چه تفاوتی با دیدن فیلم دارد؟

   هر دوی این گونه‌ها برای مخاطب جذاب و لذت‌بخش‌اند و وجودشان ضروری؛ اما چه تفاوتی میان تماشای فیلم و خواندن رمان وجود دارد؟

    ابزار و مصالح رمان، فقط و فقط واژه است و ساختمان و جهان داستان تنها با آن ساخته می‌شود (استفاده از تصویر هم به ندرت اتفاق می‌افتد هم این که معمولا در مهندسی رمان نقش مکمل ندارد)؛ در مقابل فیلم، هنری ترکیبی و گروهی است که به کمک تکنولوژی و ابزارهای فنی کامل می‌شود. تک‌ ابزاری بودن رمان، موجب می‌شود که مخاطب در خلق و تصویرسازی جهان و ستینگ (زمان و مکان) داستان، نفش داشته باشد. یعنی که خواننده‌ی رمان، یک مخاطب فعال و پویاست. خواننده تنها چیزی که در اختیار دارد، واژه‌ است، شخصیت‌های داستان به کمک واژه‌ها در  ذهن تصویر می‌شوند. مخاطب رمان، خودش را در قالب شخصیت داستان قرار می‌دهد و در صحنه‌ و رویدادهای داستان حاضر می‌شود. صداها را می‌شنود و با همذات‌پنداری، به مثابه شخصیت داستان، درگیر شادی و غم و اندوه و هیجان و خشم و... می‌شود و تجربه‌ی شخصیت را با احساسات و قوه‌ی تخیلش تجربه می‌کند. به همین دلیل است که رمان تجربه‌ی پیچیده‌تری به خواننده می‌دهد. و این همان هدفی است که برای داستان و رمان تعریف شده است: «هدف داستان ارائه‌ی آگاهی وسیع‌تر و درک عمیق‌تری از زندگی است (Tomas R.Alp و Greg Johnson).»

   اگر چه فیلم‌ها دارای خلاقیت و جاذبه و کشش هستند؛ اما مخاطب در زمان تماشای فیلم، مشاهده‌گر است و در صحنه‌ی داستان حضور ندارد. در  فیلم، جهان خلاق فیلمنامه توسط تکنولوژی پیش روی بیننده گذاشته می‌شود و شخصیت‌های داستان در کالبد بازیگران جان می‌گیرند نه در ذهن مخاطب. البته این بدان معنا نیست که از ارزش فیلم بکاهیم, مزیت فیلم این است که با موسیقی همراه می‌شود که ذوق شنیداری مخاطب را پرورش می‌دهد.

تاثیر دیگری که خواندن رمان بر خواننده می‌گذارد، ایجاد هماهنگی بین ذهن و زبان است که موجب می‌شود فرد بر زبان و نحوه‌ی به کارگیری موثرتر آن در ارتباطات اجتماعی تقویت مسلط‌تر شود.طاهره ایبد
   منطق، اصلی بنیادی در داستان و رمان است؛ همین نکته به پرورش تفکر منطقی و انتقادی را در خواننده منجر می‌شود.

   از دیگر موارد این که رمان به دلیل ویژگی تک‌ ابزاری، همه چیز را آماده و روشن در اختیار خواننده قرار نمی‌دهد. واژه‌ها و‌ جمله‌ها در رمان، این امکان را در اختیار خواننده قرار می‌دهند تا با کشف و تخیل، تصویر منحصر به فرد خودش را از داستان بسازد.

    به همین دلیل من معتقدم رمان، یک اثر هنری است که سایه دارد؛ پیکره‌اش، همان چیزی است که نویسنده خلق می‌کند و سایه‌اش، جهانِ تصویریِ پراحساس و پرصدا و پرجنب وجوشی که خواننده در ذهن می‌سازد.

کوچه: پس فکر می‌کنید خواندن رمان به طور کلی می‌تواند موجب افزایش خلاقیت در نوجوانان شود؟
برای من جهان داستان، همیشه یک جهان موازی بوده. وقتی خواننده درگیر داستان می‌شود، در عین حال که جسمش در دنیای واقعی است، ذهنش وارد مکان و زمانی می‌شود که نویسنده خلق کرده. این جهان تخیلی موازی،  در عین قاعده‌مندی، گسترده است و به خواننده اجازه‌ می‌دهد پیش از داستان، پیش برود و ادامه و روند داستان را حدس بزند و داستان خودش را بسازد.

هر چه رمان و داستان بیش‌تری خوانده شود، خواننده تجربه‌ و فهم عمیق‌تری از زندگی به دست می‌آورد.

  تصویرهای متفاوتی که از فضاهای گوناگون در ذهن ساخته می‌شود، شناختی که نسبت به تیپ‌های مختلف شخصیتی آدم ها پیدا می‌کند،  درکی که از روابط علت و معلولی به دست می‌آورد و  دریافت ‌های ذهنی دیگر، موجب پرورش قدرت تخیل و خلاقیت خواننده می‌شود.

و تخیل همان چیزی است که تمام انسان‌ها برای زیست بهتر و حل مسائل و مشکلات به آن نیاز دارند.

کوچه: شناخت این جهان موازی در رمان،  غیر از زیست بهتر و حل مشکلات و ... که فرمودید؛ لذتبخش نیز هست. پس چطور می‌شود که هنوز خیلی از نوجوان‌ها طعم این لذت را نچشیده‌اند و کتاب نمی‌خوانند. چه اشکالی در کار هست؟ فکر می‌کنید کم‌کاری از خود مخاطبین است یا مثلا مدارس یا والدین باید کاری انجام دهند؟
از کسی که رمان خوب نخوانده و لذت ورود به جهان داستان و لذت کشف را نچشیده، نمی‌توان انتظار داشت که به خواندن علاقه‌مند شود.

عادت به مطالعه، باید از بدو تولد توسط پدر و مادر شکل بگیرد. ما در گذشته‌ و امروز هم، فرهنگ قصه‌گویی را برای خردسالان داشته‌ایم؛ قصه‌گویی می‌تواند نقطه شروعی برای علاقه‌مند کردن خردسالان به مطالعه باشد؛اما ماهیت این کار، مطالعه نیست؛ چون "شنیدن" با "خواندن" فرق دارد.

وقتی کتابی را که برای نوزاد یا خردسال نوشته شده، روبه رویش نگه می‌داریم، تصویرها را به او نشان می‌دهیم و واژه به واژه‌ی نویسنده را برایش می‌خوانیم، حواس چندگانه‌ی دیداری، شنیداری، لامسه و احساس عاطفه‌ی نوزاد و خردسال را بیدار و درگیر می‌کنیم.

 نوزاد یا خردسال می‌تواند روی کتاب مکث کند، می‌تواند به تصویر برگردد و ناخودآگاه برداشت خاص خودش را از تصویر داشته باشد، می‌تواند فیزیک کتاب را لمس کند، این‌ لحظه‌ها در آغوش پدر یا مادر که امن‌ترین مکان برای اوست، می‌گذرد، در نتیجه‌ی عاطفه و محبتی که دریافت می‌کند، تجربه‌ی مطالعه برای او  لذت‌بخش، و او به ادامه و تکرار مشتاق می‌شود و زمانی که توانایی خواندن و نوشتن پیدا کند، عادت به مطالعه در او نهادینه می‌شود.

هم خانواده نقش مهمی در این امر دارند و هم  مدرسه و محیط جامعه.

متاسفانه سیستم آموزش و پرورش ما در ایجاد عادت به مطالعه موفق نبوده. به نظر نمی‌رسد که سیستم اساسا دغدغه‌ی این کار را داشته‌ است.

اگر چه در دوره‌هایی زنگ مطالعه در مدرسه‌ها گذاشته شد؛ اما این که این روش مطالعه به شیوه‌ی اجباری درس‌های دیگر پیش می‌رفته و این‌که بچه‌ها در انتخاب کتاب آزاد بوده‌اند و آیا کتاب‌های مختلف در دسترس‌شان بوده یا نه، پرسش‌هایی است که می‌تواند تاثیر یا عدم تاثیر این زنگ را در عادت به مطالعه مشخص کند.

مشکل جدی‌تر، سیستم آموزش و پرورش است. در این سیستم، کمیت بر کیفیت غلبه دارد و از "پرورش"جز چارچوب خشک و سختی که با پرورش خلاقیت کودک و نوجوان و شکل‌گیری هویت فردی او در تعارض است، چیزی به دست نمی‌آید. مسلما چارچوبی که انعطاف‌پذیر نیست، هدف خاصی را دنبال می‌کند و قائل به هویت فردی نیست، نمی‌تواند لذت مطالعه‌ی رمان را به دانش‌آموز بچشاند و‌ عادت به مطالعه را در او نهادینه کند.

با تمام کاستی‌ها و تنگناهایی موجود، در چند سال‌‌منتهی به سال ۱۴۰۰، شاهد توجه بیش‌تر خانواده‌ها به کتاب و کتابخوانی بودیم. بخشی از آن به مدد شبکه‌ها و پلتفرم‌های مجازی و صفحه‌های ترویج و تشویق به کتاب‌خوانی بود و ارتباط حضوری و مجازی نویسندگان با بچه‌ها، تشکیل باشگاه‌های کتابخوانی که با وجود ضعف‌ها و کاستی‌‌هایش، در ترویج کتابخوانی موثر بود.‌ و عامل مهم  دیگر، تلاش‌ و پشتکار تسهیلگران و مروجان کتاب و کتابخوانی بود که حتی در نقاط محرومی مانند سیستان و بلوچستان هم بسیار فعال بودند. فعالیت شورای کتاب کودک را در بازه‌ی بیش از نیم قرن را هم نباید نادیده گرفت.

جای تأسف بسیار است که از دو سال پیش به این طرف، شرایط نابسامان اقتصادی، تورم افسارگسیخته، فیلترینگ فضاهای مجازی، محدودیت‌های ارتباطی و مشکلات دیگری که مردم جامعه را درگیر کرده، موجب شد که انتشار و خرید کتاب به محاق برود و کتابخوانی را تحت‌الشعاع قرار دهد.

کوچه: کاملاً درست است. با این وجود خوشحالیم که به عنوان یکی از نویسندگان خلاق ایران همچنان به فعالیت مستمر خود ادامه می‌دهید. به عنوان آخرین سوال می‌خواستم از احوال خود بگویید و کتاب‌های جدیدتان را برای ما معرفی کنید.

از مهر شما سپاسگزارم.

 این شعر قیصر امین‌پور وصف حال خوبی است:

گفت: احوالت چطور است؟
گفتمش: عالی است
مثل حال گُل!
حال گُل در چنگ چنگیز مغول!

 کتاب‌هایی که از سال گذشته تاکنون منتشر شده‌اند:

کتاب طنز پیوسته‌ی چگونه بچه‌های بی‌تربیت را تربیت کنیم، انتشارات پرتقال. این کتاب دوجلدی است و جلد دوم زیر چاپ.

مجموعه داستان «یک، دو، سه خطی» با عنوان مشق غولی نشر طلایی

 "اسکلت ماهی، نشر میچکا.

آثار زیر چاپ :

بچه غول منه منه، نشر شورا

گریه نکن یوز کوچولو، نشر برکه

سبزه پری، نشر سیاوشان

من و سایه‌ام، نشر طلایی

دونه دونه برف می‌ریزه، برای نوزادان صفر تا چهار ماهه، کانون پرورش فکری

از گفتگو با شما بسیار خوشحال شدم. امیدوارم بتوانیم کتاب‌های جدیدتان را در کوچه‌کتاب به خوبی معرفی کنیم.

ممنونم که با من گفتگو کردید.

ارسال نظر