من بیچاره همسترم و هیچکاره
اگر فکر کردهاید که این انسانها هستند که همسترها را انتخاب میکنند اشتباه میکنید. این همسترها هستند که خانوادهی خود را انتخاب میکنند. حالا چطور میشود فهمید که این خانواده یک همستر میخواهد یا از سر ناچاری و به خاطر تنبلی از نگهداری سگ و گربه به انتخاب همستر رسیده است؟ خب معلوم است از برق چشمهای بچهها ...
کتاب من بیچاره همسترم و هیچکاره نوشتهی فریدبِرت اشتونر با تصویرگری هیلدگارد مولر و ترجمهی کتایون سلطانی توسط انتشارات افق منتشر شده است.
پیدا کردن یک خانواده برای همسترها کار آسانی نیست. اولگ همستر به تازگی یک خانوادهی خوب پیدا کرده و تصمیم گرفته در کنار آنها زندگی کند. برای او این کار مثل آب خوردن است. او میتواند دل دخترها را با گرفتن قیافهی مظلوم به خودش به دست بیاورد و با کمی دویدن و نشان دادن قوای جسمانی دل پسرها را نرم کند.
به همین خاطر اولگ خیلی راحت دلِ سوزی و مکس را میبرد. البته در مورد مکس به کمی ادا درآوردن هم نیاز پیدا میکند. چه ادایی؟ خب معلوم است. ادای گوریل! چون مکس عاشق گوریلهاست.
زندگی اولگ با این خانواده فراز و نشیبهای خاص خودش را دارد. آنها در مواقعی راحت با هم کنار می آیند و گاهی هم بدجوری روی اعصاب هم راه میروند. مثل هر خانوادهی طبیعی دیگری!
ماجراها از وقتی حساستر میشود که بابای شوخطبع و کنجکاو خانواده تلاش میکند راز عجیب و غریب همسترها را بفهمد. چون اولگ به طور عجیب و غریبی میتواند از توی قفس بیرون بیاید و بدون نیاز به باز و بسته شدن در قفس، به داخل آن برگردد. اما این کار به همین راحتیها هم نیست.
در این بخش از سری کتابهای هیچکاره قهرمان داستان یک همستر است. دیدن زندگی از زاویه دید یک همستر، داستانی خلاقانه ساخته است که برای کودکان و نوجوانان جذاب است. یک همستر چه مشکلاتی دارد؟ به چه چیزهایی افتخار میکند؟ از چه چیزهایی میترسد؟ تقابل او با حیوانات دیگر چیست؟ از شسته شدن قفسش چه حسی دارد؟
همچنین اولگ به بررسی نوع نگاه خانوادهها به حیوان خانگی میپردازد. چرا که گاهی انسانها خودخواهانه به موضوع حیوان خانگی نگاه میکنند و خواستههای خود را به حیوان خانگیشان تحمیل میکنند و به روابط او با سایر حیوانات توجهی ندارند. اینجاست که همستر داستان ما میگوید من بیچاره همسترم و هیچکاره.
ارسال نظر