نقد و معرفی

  1. خانه
  2. نقد و معرفی
  3. موزه‌ی دزدان: اصالت دزدی در دنیای دروغ
24 بهمن 1402

موزه‌ی دزدان: اصالت دزدی در دنیای دروغ

گلدی دختری شجاع و جسور است و در شهر جوئل که تمام بچه‌ها باید با زنجیر به پدر و مادر یا محافظانی به نام کفیلان مقدس بسته شده باشند نمی‌تواند دوام بیاورد. او باید آزاد و رها باشد. درست در روزی که قرار است برای اولین بار نوجوانان دوازده تا شانزده ساله از زنجیرهای محافظتی خود رها شوند مشکلی پیش می‌آید.

کتاب موزه‌ی دزدان قسمت نخست از سه‌گانه‌ی نگهبانان به قلم لیان و  با ترجمه‌ی پیمان اسماعیلیان توسط انتشارات محراب قلم منتشر شده است. 
قهرمان داستان، دختری به نام گلدی است. در شهری به نام جوئل که کودکان با زنجیرهای حفاظتی توسط کفیلان مقدس نگهداری می‌شوند؛ گلدی از خفقان ایجاد شده توسط آنان خسته و گریزان است. قوانین سختی که برای محافظت از کودکان در برابر خطرها وضع شده باعث می‌شود آن‌ها مدام به زنجیرهای حفاظتی بسته شده باشند. در این شهر ناشکیبایی با تنبیه روبه رو می‌شود و گلدی به خاطر ویژگی‌های شخصیتی جسورانه‌اش همیشه در صف اول تنبیه‌هاست. 
در روزی خاص به نام روز جدایی، کودکان از والدین خود و کفیلان مقدس جدا می‌شوند. این روز برای اولین بار پس از سال‌ها قرار است برای شرایط سنی کودکان دوازده‌ساله نیز اتفاق بیفتد. اما گلدی که بسیار مشتاق روز جدایی است به خاطر یک بمب‌گذاری ناگهانی از آنچه می‌خواهد محروم می‌شود. اما او دیگر توانایی تحمل زنجیرها را ندارد به همین خاطر فرار می‌کند. فرار گلدی آغاز ماجراهای بزرگی است که سرنوشت مردم شهر جوئل را تغییر می‌‌دهد. 
نویسنده با ایجاد شخصیت‌های خاص در ترسیم سلسه‌مراتبی که در نظامی طبقاتی، خفقانی هدفمند را ایجاده کرده‌اند موفق عمل کرده است. توطئه‌های این کفیلان مقدس و نوع رفتار آن‌ها با نسل جدید که نماد تغییر و شجاعت هستند، حس نفرت را در خواننده بیدار می‌کند. 
آن‌ها در سایه‌ی ترس بر مردمی که از جان خود و فرزندانشان بیم‌ناک هستند حکومت می‌کنند. گلدی قهرمان داستان از این ترس و اطاعت بی‌زار است. او از کسانی که مدام زیر لب از کفیلان مقدس می‌نالند اما شجاعت بر زبان آوردن اعتراضشان را ندارند متنفر است. این نگاه گلدی باعث می‌شود او جهانی را که بر پایه‌های ترس بنا نهاده شده است در هم بشکند. او پرسش‌های عمیقی دارد و قانون‌های ناعادلانه و بی‌معنای این جامعه‌ی پوشالی را پوسیده و فاسد می‌بیند و برای تغییر آن‌ها اقدام می‌کند. فرار او به موزه و آشنایی او با ساکنان آن‌جا، سرآغاز ماجراهای هیجان‌انگیز و پرمعنایی است که می‌تواند در جهان امروز در دل هر نوجوانی بازآفرینی شود. گلدی شجاعت پرسیدن و جسارت تغییر دادن را فریاد می‌زند و آن‌چه نسل قدیم با ترسی نهادینه شده در جانش، پس می‌زند با شجاعت در دل‌های مردم شهر بیدار می‌کند. 
 
 

ارسال نظر