هفتخوان و خردهای: گذر از نوجوانی
قهرمان مجموعه داستانهای هفتخوان خردهای، داوود پسر نوجوان روستایی است. او با دوستانش به شکار میرود و سعی میکند با شجاعت بر ترسهای خود غلبه کند. داوود راهی شهر میشود و تصمیم میگیرد به دبیرستان برود. زندگی او در شهر با چالشهای زیادی همراه است ....
هفتخوان و خردهای مجموعه روایتهای به همپیوستهای است که شخصیتهای یکسانی دارند و همه حول قهرمان اصلی داستان، متمرکز شدهاند.
داوود پسر روستایی که میخواهد رویای مادرش را محقق کند و برای درس خواندن به شیراز برود در اولین روزهای تحصیل مورد تمسخر بچههای شهر قرار میگیرد. این چالش اما به شیوهای متفاوت ادامه پیدا میکند.
داوود از شیراز و زندگیاش حرف میزند. از مدرسه، از لباس محلی، از زندگی در اتاقی کوچک و تلاش برای تغییر شرایط. به نظر میرسد این روایتها مربوط به خاطراتی از کودکان و نوجوانان دهههای گذشته است که با آنچه نویسنده در فصل آخر عنوان میکند و آنها را خاطرات شخصیت نویسنده در داستان معرفی میداند؛ کاملاً همخوان است.
اما پیش از اینکه داوود به شهر برود با دوستانش در روستا ماجراهای بسیاری دارد. بزرگترین چالش او در روستا شجاعت است. او دوست دارد شجاع باشد و فکر میکند نمیتواند. بهخصوص که دوستش کهزاد همیشه با اعتمادبهنفس با همه چیز روبهرو میشود. اما وقتی آنها به شکار میروند و شب توی تاریکی با دو چشم روشن روبهرو میشوند داوود میفهمد که کهزاد هم دقیقاً به اندازهی او میترسد.
داوود نوجوان با استعدادی است. او سعی میکند بدون ترس با مشکلات روبهرو شود و از آنها عبور کند. برای پسر نوجوانی چون او رفتن به شهر و درس خواندن در میان غریبگانی که او را تحقیر میکنند کار آسانی نیست. اما او همهی تلاشش را میکند. این تلاش به معنای این نیست که دچار اشتباه نمیشود. بلکه او میخواهد و میتواند که از اشتباهاتش درس بگیرد و از آنها گذر کند.
داستانهای بههمپیوستهی این مجموعه در عین حال که هر کدام مستقل و خاطرهگونه هستند اما به همدیگر نیز ارتباط پیدا میکنند و به همین خاطر کتاب بیشتر به یک رمان نزدیک است تا مجموعه داستان.
ارسال نظر