ماه بر فراز های استریت: رویاها نمیمیرند
جو پدر و مادرش را از دست داده است. اما با وجود مادربزرگ مهربانش اغلب مشکلی ندارد. اما حالا که مامانجان به بیمارستان رفته و نیاز به بستری شدن دارد، جو باید به دیدن عمه کایرا برود. در شهر جدید جو با شگفتیها زیادی روبهرو میشود. یکی از این شگفتیها، های استریت است. خانهای اشرافی بر بالای تپهای زیبا. این خانه چه نقشی در سرنوشت جو خواهد داشت؟
ناتالی بابیت نویسندهی خوشبیانی است. داستانهای او اغلب روان و خوشخوان هستند. کتابهایی سرشار از توصیفات دقیق و صحنهپردازیهای ظریف. در این رمان نیز او به آسانی موفق شده خوانندگان داستان را با شخصیت اصلی، یعنی جو کازیمیر همراه کند.
جو کازیمیر پسر دوازده سالهی یتیمی که جز مادربزرگ و دخترعموی پدرش که به او میگوید عمه کایرا، کسی را ندارد حالا با چالشهای زیادی روبهرو شده است. او که به دلیل شکستگی استخوان مادربزرگش ناچار به سفر رفته است و به تنهایی به محل زندگی عمه کایرا رفته است برای اولین بار تنها سفر کرده است. او نگرانیهای زیادی دارد اما با حضور در خانهی کایرا کازیمیر و علاقه و صمیمیتی که بین آنها شکل میگیرد این نگرانیها رنگ میبازند.
تا زمانی که جو به صورت کاملا اتفاقی باآقای بلدروال مالک ثروتمند هایاستریت آشنا میشود همه چیز خوب پیش میرود. اما عمارت هایاستریت که عمارتی اربابی است، کازیمیر جوان را با احساسی حاکی از غریبگی بدرقه میکند. وقتی جو در نهایت میفهمد علت اصلی علاقهی آقای بلدروال به دعوت او چیست ابتدا گیج و سردرگم میشود. او خواستههای آقای بلدروال را در تضاد با رویاهایش میبیند. اما آیا باید به رویاها بیشتر از حقایق و دستاوردهای قابل دسترس اهمیت داد؟ این چالش بزرگ جو کازیمیر است.
رویاها و خواستهها در دوران نوجوانی، مهمترین تعلقات انسان را تشکیل میدهند. شاید در هیچ دورهای انسان تا این اندازه به آینده و مسیری که میخواهد در آن قدم بگذارد نمیاندیشد. قهرمان داستان نیز مثل هر نوجوان دیگری رویاهایی دارد که از کودکی همراه او بودهاند. اما این رویاها گاهی در کفهی ترازو با دیگر چیزها قرار میگیرند. طبیعی است که با قرار گرفتن نوجوان در مسیری تازه، او دربارهی خواستههای خود مردد باشد. گاهی نیز خواستههای بزرگترها به دلیل اینکه اغلب باهوشتر و باتجربهتر به نظر میرسند برای نوجوان اولویت پیدا میکنند. اما در نهایت چه کسی باید در این رابطه تصمیم بگیرد؟
آیا بزرگترها به دلیل تجربههای خود مجازند نوع خاصی از زندگی را برای فرزند نوجوان خود تجویز کنند یا او را از نوع خاصی از زندگی برحذر دارند؟ این داستان دربارهی همهی اینهاست. در عین حال دربارهی خانواده، عشق، ثروت، دانش، عزت نفس و خیلی چیزهای دیگر هم هست.
بیشتر از همهی اینها داستان جو کازیمیر نوجوانان را به فکر وادار میکند و همراهی با داستان او، ضمن اینکه به واسطهی جذابیتهای داستانی، لذتبخش است؛ آنها را متوجه رویاها و خواستههای خود میکند
ارسال نظر