جونیبیجونز – مهمانی بالشهای قلنبه: پول و خوشبختی
جونیبی جونز آرزو دارد به خانهی مامانی پولدار لوسیل برود. تازه سوار شدن به ماشین طلایی بزرگ مامانی لوسیل هم خیلی کیف دارد. مامانی جونی و گریس خیلی معمولی هستند. پس آنها به لوسیل میگویند از مامانی بخواهد که به خانهی خودش دعوتشان کند. بالاخره آنها پنجشنبه شب به خانهی مامانی دعوت میشوند ...
کتاب مهمانی بالشهای قلنبه نهمین جلد از مجموعهی جونی بی جونز با نویسندگی بابارا پارک، تصویرگری دنیز برانکوس و با ترجمه مژگان کلهر توسط انتشارات افق به بازار آمده است.
ماشین مامانی پولدار لوسیل خیلی بزرگ و طلایی است. لوسیل مجبور نیست با سرویس به مدرسه بیاید. جونی و گریس خیلی دوست دارند خانهی مامانی پولدار لوسیل را ببینند. پس از لوسیل میخواهند آنها را به مهمانی خانهی مامانی دعوت کند. لوسیل هم به خاطر اینکه دوستانش در خرید گربه کمکش کنند قبول میکند.
خانهی مامانی پولدار خیلی قشنگ است اما همه چیز آنجا گران است و نباید به آن دست زد. جونی بی یک لیوان کریستال سنگین را ناخودآگاه میشکند و مامانی را حسابی عصبانی میکند. وسط بالشبازی هم یکی از بالشهای سوئدی خیلی گران مامانی، سوراخ است و باعث میشود تمام پرها همه جا پخش شود و دوباره مامانی جونی بی جونز را دعوا میکند.
فردا صبح که جونی خیلی گرسنه است با دیدن لیوان کریستال اشتهایش کور میشود. تازه مامانی، لیوان پلاستیکی هم ندارد. با آمدن مامان، جونی به سرعت به طرف خانه میرود و بعد هم تصمیم میگیرد به خانهی مامانی خودش برود و کیک خوشمزهی او را بخورد و توی ظرف پلاستیکی خودش به راحتی غذا بخورد.
موضوع تفاوت ثروت در مدارس و رقابت در این زمینه بین کودکان همیشه وجود دارد. بچهها به راحتی فکرهای خود را در این زمینه بیان میکنند و جونی با صداقت خاص خود، علاقهی خودش را به مامانی پولدار لوسیل نشان میدهد. او حتی فکر میکند معمولی بودن مامانی خودش خیلی هم جالب نیست. اما با رفتن به خانهی مامانی لوسیل آن راحتی و شادابی را که میتواند در خانهی معمولی خودش یا مادربزرگش داشته باشد؛ ندارد.
در خانهی بزرگ مامانی لوسیل، با وسایل لوکس و گرانی که دارد به جونی خیلی خوش نمیگذرد. چون او مدام میترسد به این وسایل گران صدمه بزند. لوسیل نمیتواند روی تختش بخوابد چون روتختی ابریشمیاش ممکن است خراب شود.
وقتی جونی سوار ماشین مامان خودش میشود خیلی خوشحال است که مثل ماشین مامانی خیلی نرم نیست و نباید نگران خراب شدن آن باشد. این تجربه برای جونی و سایر کودکان میتواند درسی از سازگاری و پذیرش نقاط قوت و ضعف خانواده باشد.
ارسال نظر