نقد و معرفی

  1. خانه
  2. نقد و معرفی
  3. کی مجسمه‌های شهر را می‌دزدد؟ : معماهای عجیب و غریب
17 مرداد 1402

کی مجسمه‌های شهر را می‌دزدد؟ : معماهای عجیب و غریب

پاول فردریش پسر کوچکی که همه فکر می‌کنند خیلی باهوش نیست با پیرمردی آشنا می‌شود که یک سگ نامرئی دارد. پاول فردریش که بیشتر از همه‌ی شهر دقت می‌کند خیلی زود به وجود این سگ نامرئی پی می‌برد که ناگهان معلوم می‌شود مجسمه‌ی عجیب توی حیاط ناپدید شده است. چه اتفاقی دارد توی شهر می‌افتد؟

کتاب کی مجسمه‌های شهر را می‌دزدد؟  نوشته‌ی اورسولا وُلفِل با ترجمه‌ی کمال بهروزکیا و تصویرگری فرانک راجِرز توسط انتشارات محراب قلم منتشر است. 
پاول فردریش پسری است که یک سال رفوزه شده است و هیچ کس او را جدی نمی‌گیرد. اما برعکس آن‌چه همه فکر می‌کنند پاول خیلی دقیق و باهوش است. وقتی پاول آقای وندلین تازه‌وارد را  به همراه طنابی که به دنبال خود می‌کشید دید؛ فهمید که یک جای کار بدجوری می‌لنگد. اتفاق‌هایی که بعد از ورود آقای وندلین در شهر افتاد برای هیچ‌کس باورپذیر نبود. به خصوص وقتی مجسمه‌‌ها یکی یکی ناپدید شدند و بعد معلوم شد که سُر و مُر و گنده دارند توی شهر می‌چرخند. 
اوضاع وقتی خطرناک شد که ژنرال سوارکار، کنترل شهر را به دست گرفت و شهردار و پلیس را به زندان انداخت. و این ماجراها تا زمانی که مجسمه‌ها دوباره به جای خودشان برگشتند ادامه داشت.
ماجرای داستان، متفاوت از داستان‌های معمایی مرسوم برای کودکان و نوجوانان است. مجسمه‌ها گم می‌شوند اما قهرمان داستان، دنبال کارآگاه‌بازی نمی‌افتد. او دوست دارد نقش مهمی در شهر ایفا کند. به خصوص که کسی پاول فردریش را جدی نمی‌گیرد اما او ناخودآگاه توی تیمی قرار می‌گیرد که شهر را به هم می‌ریزند. یعنی تیم مجسمه‌های زنده‌شده! 
پاول شجاع و باهوش است و به آقای وندلین علاقه‌مند شده است. چون او تنها کسی است که به پاول حرف‌های خوب زده است. پس در کنار او قرار می‌گیرد و کمک می‌کند املدا سگ نامرئی آقای وندلین در روز اول آوریل به یک سگ مرئی تبدیل شود. علت این تغییرات در داستان مشخص نمی‌شود. اما روز اول آوریل برای شهر، روزی رویایی و عجیب و غریب است که اتفاقات آن باعث می‌شود تا مدت‌ها گردشگران مختلف به این شهر بیایند و مجسمه‌های شهر را ببیند. مجسمه‌هایی که یک روز اول آوریل، تصمیم گرفتند زنده شوند و با مردم شهر نفس بکشند و بعد به جای خودشان برگردند. مهم‌ترین مزیت این زنده شدن، این بود که اسم و شخصیت آن‌ها برای مردم شهر شناخته شد. به خصوص مجسمه‌ی حیاط مدرسه که نامش بر اثر سال‌ها حضور در حیاط مدرسه مخدوش شده بود. 
 

ارسال نظر