استلا-پری جنگل: سفری به قلب رویاهای سبز
سام و استلا میخواهند به جنگل بروند. استلا میگوید توی جنگل پری دریایی هست اما سام شک دارد. آنها توی جنگل چیزهای شگفتآور زیادی میبینند. یک زنبور روی موهای استلا مینشیند. استلا حتی یک مار هم پیدا میکند. آیا ممکن است یک پری دریایی هم ببینند؟
استلا-پری جنگل نوشتهی ماری لوییزگی با ترجمهی شیدا رنجبر توسط انتشارات محراب قلم به بازار آمده است.
سام و استلا میخواهند به جنگل بروند. استلا معتقد است توی جنگل پری دریایی هست و آنها اگر پری دریایی ببینند میتوانند آرزو کنند. توی جنگل با چیزهای تازه و شگفتانگیزی روبهرو میشوند. سام فکر میکند پروانههای آبی بالشان به ته آسمان خورده و آبی شده است. استلا فکر میکند ابرها گوسفندند که پایین آمده اند. آن ها از دست زنبوری که روی موهای استلا نشسته، در میروند. موقع رد شدن از رودخانه توی آب میافتند و در مورد پوست درختهای کهنسال حرف میزنند.
سام و استلا روز خوب و شاد و پرهیجانی را در جنگل میگذرانند و در نهایت سام یک پری دریایی میبیند و آرزو میکند. سام و استلا آرزو دارند تا همیشه در جنگل بمانند.
در این قسمت از سری داستانهای استلا، او و برادر کوچکش باز هم به طبیعت رفتهاند و با تصویرگریهای زیبا و جذاب، کودکان را با شگفتیهای طبیعت روبهرو میکنند.
استلا و سام از چیزی نمیترسند. سعی میکنند با دیدن زنبورها آرام حرکت کنند. استلا یک مار کوچک را توی دست میگیرد چون میداند مارهای بزرگ هستند که میتوانند آدمها را درسته بخورند. اما آن مار کوچک کاری با آنها ندارد. آنها خیلی چیزها یاد میگیرند مثل اینکه خرگوشها نمیتوانند از درخت بالا بروند یا اینکه نباید به جوجه تیغی دست بزنند.
تخیل سرشار این خواهر و برادر و سفر آنها در طبیعت میتواند برای کودکان جذاب و الهامبخش باشد.
ارسال نظر