استلا- وقتی خیلی خیلی کوچولو بود: دنیای بزرگ کوچک بودن
وقتی استلا خیلی خیلی کوچولو بود فکر میکرد لاکپشت است. او در یک خانهی خیلی خیلی بزرگ زندگی میکرد. استلا جنگل پشتی خانه را کشف کرد. آنجا یک ببر درندهی آدمخوار و چند مار عظیم خزنده را دید. اما حالا که بزرگ شده است ...
استلا- وقتی خیلی خیلی کوچولو بود نوشتهی ماری لوییزگی با ترجمهی شیدا رنجبر توسط انتشارات محراب قلم به بازار آمده است.
وقتی استلا خیلی خیلی کوچک بود اندازهی یک لاکپشت بود. او حتی فکر میکرد ماهی است. حیاط پشتی خانه، اندازهی جنگل بود. گربهی همسایه مثل یک ببر درنده بود و استلا فکر میکرد حشرات خیلی بزرگند و کرمها از دید استلا شبیه مار بودند.
اما حالا که استلا بزرگ شده است همه چیز تغییر کرده است. او میتواند به ماهی قرمز غذا بدهد و حشرات ریز را توی حیاط تماشا کند.
تجربهی تغییر اندازهها و تفاوت نگاه کودکان به مکانها و اجسام با بزرگسالی را همهی ما تجربه کردهایم. اما در این جلد از کتاب استلا این تجربه با تصاویر جذاب برای بچهها روایت شده است. جز تغییر اندازهها، آگاهی از روند رشد برای کودکان لازم و ضروری است. خردسالان اغلب دوست دارند تصاویر گذشتهی خود را تماشا کنند و از تغییرات خود شگفتزده میشوند. آنها دوست دارند بدانند در بچگی چطور بودهاند و چطور تغییر کردهاند.
داستان استلا ، وقتی خیلی خیلی کوچولو بود میتواند برای کمک به فهم تغییرات و گفتگو دربارهی آنها پیشزمینهی خوب و مفیدی باشد.
ارسال نظر