فنقلی و آنتون: ماجرا با طعم دوستی
لوییزه انقدر کوچولو و بامزه است که همه به او فنقلی میگویند. فنقلی اغلب تنهاست چون پدر و مادرش برای او وقت ندارند و سرشان حسابی گرم است. اما دوست تازهاش آنتون که پسری فقیر است کمک میکند تا فنقلی از پس ماجراهای عجیب و غریب پرستارش خانم آنداخت بربیاید.
کتاب فنقلی و آنتون نوشتهی اریش کستنر با ترجمه گیتا رسولی توسط انتشارات محراب قلم به بازار آمده است.
فنقلی دختر کوچولو و ریزهمیزهی یک خانوادهی ثروتمند است. او سرشار از هیجان و تخیل است. پدر و مادرش با هم اختلاف دارند و مادرش با اینکه خانه است برای او فرصت کافی ندارد. بیشتر وقت فنقلی با پرستارش دوشیزه آنداخت و خدمتکار خانه برتا چاقالو و البته گربهاش پیفکه میگذرد.
پرستار خانه که به تازگی نامزد کرده کارهای عجیبی میکند. او برای پول در آوردن شبها لوییزه را به گدایی میبرد و در نقشهی دزدی نامزدش از خانهی پدر و مادر لوییزه، مشارکت میکند. اما دوست جدید لوییزه، آنتون تمام این نقشهها را نقش بر آب میکند.
آنتون با اینکه مشکلات زیادی دارد و بار بیماری مادرش را به تنهایی به دوش میکشد، به فنقلی کمک میکند تا از پس ماجراهای زیادی بربیاید. کاری که متقابلاً فنقلی برای او انجام میدهد.
رمان مثل بقیهی رمانهای این نویسنده با موضوع محوری فقر و ثروت شکل میگیرد و با اهمیت اصالت پایان مییابد.
نویسنده در میان هر بخش از داستان با مخاطب گفتگو میکند و او را با کلانروایتهای اساسی ذهن خود به چالش میکشد. او دربارهی مفاهیمی چون شجاعت، خویشتنداری، کمک کردن به دوست، دروغ گفتن و ... حرف میزند و با مثالهایی از داستان یا بیرون از داستان، کلیشههای مرسوم را زیر تیغ بازنگری و واکاوی میبرد.
او همچنین شخصیتها را بررسی میکند و دربارهی آنها حرف میزند.
شخصیتهای داستان اغلب ایستا هستند. یعنی در طول داستان تغییر نمیکنند و بیشتر آنها حاوی ویژگیهای سیاه یا سفیدند و به خوب و بد تقسیم میشوند. به جز پدر لوییزه که با پی بردن به اشتباهاتش تغییر رویه میدهد.
پایان داستان، به شیوهی کلاسیک و مطابق سبک همیشگی نویسنده، به خوبی و خوشی منتهی میشود.
خود نویسنده آنتون را با امیل شخصیت یکی دیگر از داستانهایش مقایسه میکند و شباهتهای این دو را ناشی از تمایلش برای معرفی این شخصیت جذاب و مهم است که میتواند روی رفتار و نگرش کودکان و نوجوانان اثر بگذارد.
ارسال نظر