بیا گنج پیدا کنیم: پول یا آواز بلبل؟
خرسی و ببری دلشان میخواهد گنج پیدا کنند. چون خیلی چیزهاست که میخواهند بخرند اما پول ندارند. خرسی یک قایق میخواهد و ببری یک تاب و البته یک عالمه چیزهای دیگر. آنها راه میافتند تا گنج پیدا کنند. وقتی زمین را میکنند موش کور پیدایش میشود و میگوید که پیدا کردن گنج به همین راحتی نیست. به نظر شما چطور میشود یک گنج پیدا کرد؟
بیا گنج پیدا کنیم ، یکی از داستانهای خرسی و ببری است که توسط یانوش نوشته شده و با ترجمهی گیتا رسولی توسط انتشارات محراب قلم به بازار آمده است.
خرسی یک قایق جدید لازم دارد. او فکر میکند اگر پول داشته باشد میتواند آن را بخرد. اما ببری میگوید من حتماً به یک تاب نیاز دارم. آنها سر چیزهایی که میخواهند با هم بحث میکنند اما در آخر به این نتیجه میرسند که پیدا کردن گنج بهترین راه برای پول داشتن است.
خرسی و ببری از کندن زمین شروع میکنند اما موش کور به آنها میگوید که این طرف رودخانه هیچ گنجی نیست. البته جز آواز بلبل که بهترین چیز روی زمین است. آنها از رودخانه رد می شوند اما چون حرف ماهی را گوش نمیکنند نمیتوانند شیشهای را که نقشهی گنج توی آن است بگیرند. خرسی و ببری با کندن زمین آن طرف رودخانه هم به جایی نمیرسند اما در نهایت یک درخت سیب طلایی پیدا میکنند که میتوانند با آن پول زیادی به دست آورند. اما آیا میتوانند با پولشان چیزهایی که دوست دارند بخرند؟
وقتی به خانه برمیگردند خوشبخت و راضی هستند اما نه به خاطر اینکه توانستهاند با پولهایشان چیزی بخرند به خاطر اینکه خانهی زیبایشان با گلکلمهای باغچه و آواز بلبل منتظر آنهاست.
داستان کوتاه خرسی و ببری این بار با ماجرای پیدا کردن گنج به سراغ خواستههای بیانتهای انسان میرود. این داستان به طور فلسفی بررسی میکند که آیا میتوان خوشبختی را خرید؟ آیا داشتن پول برای به دست آوردن حس رضایت کافی است؟ آیا همه چیز را میشود با مادیات سنجید؟
خرسی و ببری که در تمام داستانهای این مجموعه، با ارزشترین دارایی هم هستند این بار هم به این نتیجه میرسند که در کنار یک دوست خوب و در آرامش خانه بودن، از همه چیز مهمتر و آرامشبخشتر است.
ارسال نظر